"پارتی کلاب"

ساخت وبلاگ
چراغ قرمز است و چند دقیقه ای مانده به تقاطع برسم. هوا نیمه ابریست و در حد اعلای پاییزی خود، با نوری ملایم و ابهای پراکنده سفید در آسمان، به دیدار دوستان میرم و پرم از حس خوب. ماشین را برده ام کارواش و در خیال صندلی خالی کنارم هستم که الان که تمیز شده هم همچنان خالیست. در همین فکر و خیال ها اسپاتیفای آهنگ پرواز تهران شیراز دال بند را پخش میکند، یک لحظه انگار همه چیز لطیف تر میشود. در آینه نگاه میکنم، ماشین پشتی یک دختر پسر جوان هستند. در حال گپ و گفتند و لبخند به لب، پسرک هر بار که رو به دختر میکند و نگاهش میکند لبخند عمیقی میزند، لبخندی سر شار از علاقه. دخترک انگار دارد لوندی میکند، چندبار که صحبت میکنند، پسرک صورت دختر را در دست میگیرد و گونه اش را میبوسد، یک لحظه درنگ میکند و انگار سیر نمیشود و چند باره گونه دخترک را میبوسد. فروشنده پشت چراغ قرمز دارد اسباب بازی حباب ساز میفروشد و حبابها همه فضا را پر کرده اند. آهنگ که تمام میشود همچنان صندلی کنار من خالیست اما لبخند عمیقی از این همه زیبایی که دیده ام به لب دارم! "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 14:06

جلوی تالار نشسته ام، آن لحظه که روی سنگ نشستم انگار خودم هم جزئی از آن شدم، ماهیچه ها سنگین شدند و دیگر توان بلند شدن ندارم. از دور به آدم ها نگاه میکنم، به شادی ها و همهمه ها و رقص و پایکوبی. انگار که موج انفجار گرفته باشدم همه چیز با آهنگی محو در گردش و حرکت است.مثل وقتهایی که یک کار را با موفقیت تمام کرده باشی و در لحظه ی به سر انجام رسیدنش انگار افسردگی به نتیجه رسیدن تمام زحمتهایت میگیردت، بی حس شده ام. بعد از یک روز پر از هیاهو و رفت و آمد و بدو بدو انگار همه چیز دارد آرام میشود. از دور که نگاهشان میکنم همه پر از شادیند، دوستانم دور یک میزند و همه خوشحال، همه چیز در بهترین شرایط و انگار الان بهترین زمان نگاه کردن همه چیز از یک گوشه و بیرون زمین بازیست، تماشای یک فیلم شاد از فاصله دور پرده سینما.همانطور که دست به چانه خیره هستم به مراسم، انگار هرم گرمای وجود فردی دیگر از فکر بیرونم می آورد، نگاه میکنم میبینم کمی آنطرف تر ایستاده و نگاهم میکند. لبخند میزنم، از آن لبخند های زورکی که همه با یک نگاه متوجه میشوند. میگوید هنوز دوستتان نرفته دلتنگش شده اید؟ یک نفس سنگین میکشم و میگویم : ... جوابی ندارم، نمیدانم این حسی که اکنون تجربه میکنم دلتنگیست یا خوشحالی یا خستنگی یا حتی به نتیجه رساندن یک کار! کمی من و من میکنم و خودش متوجه میشود حال حرف زدن ندارم یا حداقل جواب خوبی ندارم! همانجا مینشیند روی لبه باغچه و او هم خیره میشود به مراسم. چند دقیقه همینطورساکت خیره ایم به مراسم، آمیزه ای از حس خوب شادی دوستانت و تنها نبودن، شاید بهترین چند دقیقه امشب! "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 112 تاريخ : شنبه 30 مهر 1401 ساعت: 14:26

اوایل شبیه ماه عسل بود. بعد از یکسال زندگی کنار یکدیگر و صبح تا شب سر کار که دلم لک میزد برای صدایش، نگاهش و بوی دلبر موهایش چند وقتی توفیق اجباری پیش آمده بود که تمام وقت کنار هم باشیم، فارغ از غوغا "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت: 4:56

رفتم تو اینترنت نتیجه اون پارامتری که توی آزمایشم بالا بود رو سرچ کردم و کلی حالت خیلی بد وجود داره براش، ۱۰ دقیقه بعدش یهو عموم زنگ زده میگه دیشب خواب باباتو دیدم یکم نگران بود رفتی دکتر چی شد؟! خدایا خودت به دادم برس!

"پارتی کلاب"...
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت: 4:56

بعد از یک ساعت شهریار پیام میده و حالمو میپرسه! نزدیک سه هفتس گپ نزدیم و در چنین لحظه ای که من پر از استرس و ترسم یهو پیام میده و پیگیر میپرسه حالت خوبه و روبراهی! آخرش که میگه میخواستم یه بارم وقتی ح "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت: 4:56

صدای باران که آمد دلم نیامد بخوابم، البته که به دنبال بهانه بودم. خسته ام، خسته تر از همیشه، در ترس و واهمه. داشتم به مکالمه آتی ام با دکتر فکر میکردم، نتایج آزمایشم نشان میدهد احتمالن برای دوره ی طول "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت: 4:56

داس 2 هستیم و در حال بازی کژوال. 3-4 نفر از بچه های یک کلن هستند که یکیشان دختر است و دو تا دیگر از دوستانشان ینی رزا و مبین هم جوین میشوند. بعد از کمی لاس زدن بینشان یکیشان از رزا میپرسد چرا صدایش ای "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 176 تاريخ : چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت: 4:56

این عاشقانه مجازی چنتا نکته دارد. در میان همه ی فشردگی این روزها و مسائل جانبیش ناگهان دلم خواست چیزی بنویسم و شد این متن که شاید کمی از نظر کیفی و سبک و سیاق با دیگر داستان های این مجموعه تفاوت داشته "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 181 تاريخ : شنبه 5 بهمن 1398 ساعت: 3:21

عاشق این عبارتم، شاید هم چندین بار مطلبی با این مضمون و محتوا نوشته باشم اما باز هم دلم میخواهد بنویسم. صورت یکی از مطالبی که همیشه دوست دارم بنویسم این است که مطلب با همه چیز از فلان شروع شد، شروع شو "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 200 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:22

برای هماهنگی و طراحی کارگاهی رفته بودیم منزل یکی از دوستان و از قضا پکیج هم خراب شده بود و همان موقع که ما آنجا بودیم تعمیرکار آمد و مشغول شد به تعمیر کردن، کمی که با دستگاه ور رفت گفت این کامل خراب ش "پارتی کلاب"...ادامه مطلب
ما را در سایت "پارتی کلاب" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9d15-partyclub3 بازدید : 199 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:22